دوشنبه 17 شهریور 1404

  • تاریخ : 1397/03/01 - 23:23
  • تعداد بازدید : 18
  • تعداد بازدیدکنندگان : 18
  • زمان مطالعه : 25 دقیقه

ویژه نامه محرم بخش دوم

برجسته ترین ویژگی های امام حسین علیه السلام

چهار ویژگی امام حسین علیه السلام برجستگی بیشتری نسبت به سایر ویژگی ها دارند، که عبارت اند از :

یک. پدر امامان است

یکی از ویژگی های برجسته امام حسین علیه السلام ، این است که امامان اهل بیت علیهم السلام ، از نسل اویند . این ویژگی ، در احادیث معتبری که در بخش سوم این دانش نامه آمده ، مورد تأکید قرار گرفته است که در این جا به یکی از آنها اشاره می کنیم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

إنَّ اللّهَ اختارَ مِنَ الحُسَینِ الأَوصِیاءَ مِن وُلدِهِ، ینفونَ عَنِ التَّنزیلِ تَحریفَ الغالینَ ، وَانتِحالَ المُبطِلینَ ، وتَأویلَ المُضِلّینَ ، تاسِعُهُم قائِمُهُم . [1] خداوند ، از فرزندان حسین ، اوصیایی را برگزید که از قرآن ، تحریف غالیان و نسبت نادرست باطل گرایان و تأویل گم راهان را دور می کنند ، که نُهمین آنان ، قائم آنهاست .

دو . سَرور شهیدان است

یکی دیگر از برجسته ترین ویژگی های امام حسین علیه السلام ، این است که او سَرور شهیدان در دنیا و آخرت است . در حدیث قدسی آمده است :

أما إنَّهُ سَیدُ الشُّهَداءِ مِنَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ . [2] بدانید که او سَرور شهیدان از اوّلین و آخرین ، در دنیا و آخرت است . همچنین امام صادق علیه السلام می فرماید :

ما مِن شَهیدٍ إلّا ویحِبُّ أن یکونَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام ، حَتّی یدخُلُوا الجَنَّةَ مَعَهُ . [3] هیچ شهیدی نیست ، مگر این که دوست دارد که همراه حسین علیه السلام باشد و با او وارد بهشت شود .

سه . تربتش برکاتی دارد

دیگر ویژگی برجسته امام حسین علیه السلام ، برکات تربت پاک اوست، چنان که از امام صادق علیه السلام روایت شده :

إنَّ اللّهَ عَوَّضَ الحُسَینَ علیه السلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإِمامَةَ مِن ذُرِّیتِهِ ، وَالشِّفاءَ فی تُربَتِهِ . [4] خداوند ، در برابر کشته شدن حسین علیه السلام ، امامت را در نسل او قرار داد و شفا را در تربتش .

چهار . زیارتش برکاتی دارد

هر چند زیارت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سایر اهل بیت علیهم السلام ، برکات فراوانی برای زائر دارد ؛ ولی در مورد زیارت هیچ یک از اهل بیت علیهم السلام ، به اندازه زیارت امام حسین علیه السلام تأکید نشده و زیادتِ ثواب و برکاتی که برای زیارت امام حسین علیه السلام ذکر شده ، برای هیچ یک از آنان نیامده است . نگاهی اجمالی به فهرست بخش زیارات این دانش نامه [5] و مقایسه آن با آنچه در باره زیارت سایر اهل بیت علیهم السلام آمده ، برای اثبات این مدّعا کافی است . بی تردید ، تأکید و تشویق احادیث اسلامی در مورد زیارت امام حسین علیه السلام ، به دلیل آثار فوق العاده مثبتِ آن در سازندگی معنوی و بالندگی جامعه اسلامی است .


[1] ر . ک : ج 2 ص 215 ح 558 (بخش سوم / فصل دوم / اوصیا از نسل اویند) و ص 225 (پدر امامان نُه گانه) .

[2] ر . ک : ج 3 ص 167 ح 797(بخش ششم / فصل یکم / سَرور شهیدان از آغاز تاریخ تا پایان آن) .

[3] کامل الزیارات : ص 220 ح 322 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 44 ص 299 ح 5 .

[4] ر . ک : ج 12 ص 381 ح 3352(بخش چهاردهم : مزار امام حسین علیه السلام / فصل یکم : مستجاب شدن دعا زیر گنبدش) .

[5] ر . ک : ج 10 ص 423 (بخش سیزدهم : زیارت امام حسین علیه السلام ) .

منبع: دانشنامه امام حسین(ع)، ج 1، ص 398-399

پرورش امام حسین علیه السلام

وراثت و تربیت ، دو عنصر اساسی در شکل گیری شخصیت کودک اند. امام حسین علیه السلام از این دو عنصر ، در حدّ عالی برخوردار بود. در بُعد وراثت، وی فرزند امام علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و نوه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که جز او و برادر و خواهرانش ، کسی از این ویژگی برخوردار نیست.

در بُعد تربیت نیز، گزارش های اهتمام پیامبر صلی الله علیه و آله به پرورش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، علی رغم همه تلاش ها برای محو فضایل اهل بیت علیهم السلام ، در تاریخ ، ثبت است، مانند: غذا دادن پیامبر صلی الله علیه و آله به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، بازی کردن پیامبر صلی الله علیه و آله با آنها ، بر دوش گرفتن آنها توسّط پیامبر صلی الله علیه و آله ، کشتی گرفتن آنها در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و موارد دیگر.

این همه ، به علاوه ابراز محبّت عمیق پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان ، حاوی درس های آموزنده اخلاقی و تربیتی است .

منبع: دانشنامه امام حسین(ع)، ج 1 ص 217

امام حسین سلام الله علیه پس از پیامبر ، تا شهادت پدر

امام حسین علیه السلام 25 سال از عمر خویش را در دوران خلفا گذراند . ایشان در ابتدای خلافت خلیفه اوّل ، هفت ساله و در آغاز خلافت خلیفه دوم ، نُه ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ، نوزده ساله بود . مشخّصه های عمومی این 25 سال را چنین می توان برشمرد:

1 . احترام و اظهار علاقه خلفا به امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام و همچنین برادر بزرگ ترش امام حسن علیه السلام ، به دلیل کمالات شخصی، خانوادگی و نیز فضایل فراوانی که مردم از زبان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره آن دو ، به تکرار شنیده بودند، در جامعه اسلامی ، محبوبیت خاصّی داشتند . این مسئله و شرایط سیاسی ـ اجتماعی آن روز ، ایجاب می کرد که رهبران سیاسی آن روز برای آن دو ، احترام خاصّی قائل شوند.

خلیفه دوم ، برتری آنان بر فرزندانش را اظهار می داشت و سهم ایشان را از بیت المال ، بیش از فرزندان خود و مانند سهم پدرشان (امیر مؤمنان علیه السلام ) قرار داد. [1] . نیز برخی مصادر تاریخی از قول ابن عبّاس آورده اند:

عمر بن خطّاب ، حسن و حسین علیهماالسلام را دوست داشت و آن دو را بر فرزندانش مقدّم می داشت . [2] ابن کثیر ، مشابه این تعبیر را در باره عثمان آورده است:

عثمان بن عفّان به حسن و حسین علیهماالسلام احترام می گذاشت و آن دو را دوست می داشت . [3]

2. انزوای سیاسی

امام حسین علیه السلام مانند امام علی علیه السلام و دیگر وابستگان به اهل بیت علیهم السلام ، این دوران را به اجبار و ناخواسته در انزوا به سر می بردند و همین ، عامل محدودیت فعالیت این بزرگواران و نیز ثبت نشدن بسیاری از رخدادهای زندگی ایشان در این مدّت شد .

اینک ، نگاهی اجمالی به مواضع و فعالیت های امام حسین علیه السلام در دوران سه خلیفه خواهیم داشت:

دوران خلیفه اوّل (11 ـ 13 ق) [4]

امام حسین علیه السلام در دوران خلیفه اوّل ، دوران کودکی (هفت تا نُه سالگی) را سپری می کرد ؛ ولی تلخی های فراوانی را چشید ، مانند : رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، شهادت مظلومانه مادرش و ستم ها و بی عدالتی ها نسبت به پدرش .

در برخی مصادر تاریخی ، مطالب اعتراض آمیز امام حسین علیه السلام با زبان کودکانه اش نسبت به خلیفه اوّل ، ثبت شده است ، آن گاه که وی را بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله دید و به وی فرمود:

اِنزِل عَن مَجلِسِ أبی ! [5] از منبر پدرم ، پایین بیا ! این مطلب ، به امام حسن علیه السلام نیز نسبت داده شده است .

در این دوران ، امام علی علیه السلام از شخصیت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام برای احقاق حق ، استفاده نمود . [6]

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة ، نامه ای را از معاویه خطاب به امام علی علیه السلام می آورد که در آن به این مطلب اشاره شده است:

دیروز را به خاطرت می آورم که خانه نشینت (همسرت) را شبانه ، سوار بر الاغ ، [این سو و آن سو] می بردی و دستانت در دست های پسرانت حسن و حسین بود ، در روزی که با ابو بکر صدّیق ، بیعت شد و هیچ یک از بدریان و پیش گامان نمانْد ، مگر این که آنان را به خود فرا خواندی و با همسرت نزد آنها رفتی و دو پسرت را واسطه آنها قرار دادی . [7]

همین مضمون در کتاب سلیم بن قیس ، از سلمان ، نقل شده است. [8]

دوران خلیفه دوم (13 ـ 23ق) [9]

امام حسین علیه السلام در دوران خلیفه دوم ، نُه سالگی تا نوزده سالگی را می گذراند. اعتراض امام حسین علیه السلام بر خلیفه به جهت نشستن بر منبر پدرش (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ) ، از مطالبی است که در مصادر متعدّدی نقل شده است و شواهد، نشان می دهند که این اعتراض، در آغاز خلافت خلیفه دوم بوده است . [10]

و در نقلی آمده است :

هنگامی که عمر بن خطّاب ، دیوان را راه انداخت و مقرّری وضع کرد ، برای حسن و حسین علیهماالسلام ، مقرّری ای همانند مقرّری پدرشان و مجاهدان بدر قرار داد و برای هر یک ، پنج هزار درهم مقرّر نمود . [11]

و از شهر بن حوشب نقل شده:

عمر ، زمانی که دیوان را راه انداخت ، با حسن و حسین علیهماالسلام آغاز کرد . او حسن را خواست و مقرّری اش را داد و او را بر دامنش ـ یا بر روی پایش ـ نشاند و پیشانی اش را بوسید و دامنش را پر کرد . آن گاه حسین را خواست و مقرّری او را هم داد و او را بر دامنش ـ یا روی پایش ـ نشاند و پیشانی اش را بوسید و دامنش را پر کرد .

عبد اللّه بن عمر گفت : آن دو را بر من مقدّم داشتی ، در حالی که من صحابی هستم و آن دو نیستند ، و من از مهاجرانم و آن دو نیستند ؟ عمر گفت : خاموش ، بی مادر! پدر آن دو ، از پدر تو و مادرشان از مادر تو بهتر است ؟ [12]

دوران خلیفه سوم (24 ـ 35 ق) [13]

امام حسین علیه السلام ، بخشی از روزگار جوانی خود ، یعنی سنین 19 تا 31 سالگی را دردوران خلیفه سوم ، سپری کرد. حوادثی در این دوران از زندگی ایشان، در برخی منابع به ثبت رسیده که به اجمال ، عبارت اند از :

1 . مشایعت ابو ذر ، هنگام تبعید

از قضایای به ثبت رسیده در این دوران ، اقدام امام علیه السلام در مشایعت کردن ابو ذر به هنگام تبعیدش به ربذه است ، با آن که عثمان، از این کار، منع کرده بود.

از ابن عبّاس نقل شده :

وقتی ابو ذر به ربذه [14] تبعید شد ، عثمان دستور داد که در میان مردم ، جار بزنند که : هیچ کسی حق ندارد با او حرف بزند و بدرقه اش کند و دستور داد که مروان بن حکم ، او را بیرون ببرد . مروان ، ابوذر را بیرون آورد . همه از ابو ذر ، دوری کردند ، جز علی بن ابی طالب علیه السلام ، عقیل برادر علی ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، و عمّار که با او بیرون شدند تا بدرقه اش کنند .

حسن علیه السلام با ابو ذر شروع به سخن گفتن کرد . مروان به وی گفت : ای حسن! خاموش! آیا نمی دانی که امیر المؤمنین [عثمان] ، از سخن گفتن با این مرد، نهی کرده است . اگر نمی دانستی ، بدان .

علی علیه السلام به سوی مروان ، حمله ور شد و با تازیانه بر سر شتر او زد و گفت : «دور شو ، خدا به آتش بچسباندت!» . مروان ، خشمگین به سوی عثمان بازگشت و ماجرا را باز گفت ، و خشم او بر علی علیه السلام ، شعله کشید .

آن گاه حسین علیه السلام با ابو ذر حرف زد و گفت : عمو جان! خداوند متعال، توانایی دارد که آنچه را که تو می بینی ، تغییر دهد و خدا در هر روزی ، در کاری است . این قوم، دنیایشان را از تو باز داشتند و تو دینت را از آنها باز داشتی . تو چه بی نیازی از آنچه تو را باز داشتند و آنها چه محتاج اند به آنچه تو از آنها باز داشتی ! از خداوند ، برایت شکیبایی و پیروزی طلب می کنم ، و به خدا پناه ببر از آز و بی تابی ، که شکیبایی ، از دین و بزرگواری است و آز ، روزی را جلو و بی تابی ، اجل را به تأخیر نمی اندازد . [15]

2 . شرکت در چند نبرد

شرکت کردن امام حسین علیه السلام در نبرد اِفریقیه (تونس) به سال 26 هجری و طبرستان به سال 29 یا 30 هجری و قسطنطنیه به سال 48 یا 52 هجری ، در برخی مصادر ، نقل شده است . از جمله ، ابن خلدون در تاریخش آورده است :

عثمان به سال 25 هجری به عبد اللّه بن ابی سرح دستور داد که به جنگ در افریقیه برود و به او گفت : اگر خداوند ، پیروزی نصیبت کرد ، یک پنجمِ خمس غنائم از آنِ تو باشد . و عقبة بن نافع بن عبد القیس را امیر سپاه کرد و عبد اللّه بن نافع بن حرث را امیر سپاهی دیگر و آنها را گسیل داشت . آنان با ده ها هزار نیرو به سوی افریقیه ره سپار شدند و با مردم آن جا ، مصالحه کردند که خراج بپردازند ، و به دلیل زیادی جمعیت آن جا ، نتوانستند پیشروی کنند .

آن گاه عبد اللّه بن ابی سرح در این باره از عثمان درخواست دستور کرد و از او یاری خواست . عثمان با صحابه رایزنی کرد . آنان به وی مشورت دادند که نیروی کمکی بفرستد . او سپاهی را از مدینه تدارک دید که در میان آن ، شماری از صحابه از جمله ابن عبّاس ، ابن عمر ، ابن عمرو بن عاص ، ابن جعفر ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و ابن زبیر بودند که به سال 26 هجری با عبد اللّه بن ابی سرح همراه شدند و در بَرقه ، [16] عقبة بن نافع ـ که به همراه جمعی از مسلمانان بود ـ به آنها پیوست . آن گاه به سوی طرابلس [ ـ غرب] رفتند و در آن جا رومیان را غارت کردند و سپس به افریقیه بازگشتند و گروه هایی به هر سو گسیل داشتند . [17]

و نیز از حنش بن مالک نقل شده :

سعید بن عاص در سال 30 هجری ، از کوفه عازم جنگ در خراسان شد و همراه وی حذیفة بن یمان و تعدادی از صحابه پیامبر خدا ، و حسن و حسین علیهماالسلام و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن عمرو بن عاص و عبد اللّه بن زبیر بودند . عبد اللّه بن عامر هم از بصره عازم خراسان شده و جلوتر از سعید رسید و در نیشابور ، اردو زد . خبر ورود وی به نیشابور به سعید رسید . سعید هم در قومِس [18] فرود آمد ـ و آن جا در صلح بود و حذیفه ، پس از نهاوند ، با ساکنان قومِس مصالحه کرده بود ـ . پس به جرجان آمد و با مردم آن جا در مقابل دویست هزار [سکه] ، قرارداد صلح بست . سپس به طمیسه آمد که همه اش از مازندران است ـ که شهری است در کرانه دریا ، و طُمیسه [19] در مرز جُرجان است ـ . مردم آن جا چنان با او جنگیدند که نماز خوف خواند . او به حذیفه گفت : پیامبر خدا چگونه نماز خوف گزارد ؟ حذیفه به وی آموخت و سعید ، نماز خوف به جا آورد ، در حالی که آنان درگیر نبرد بودند . سعید در جنگ آن روز ، با شمشیر به دوش مردی مشرک زد که از زیر آرنجش بیرون آمد و مشرکان را محاصره کردند . آنها درخواست امان کردند و سعید به آنها امان داد که یک مرد از آنها کشته نشود . سپس دژ را فتح کردند و بجز یک مرد ، همه را کشتند ، و هر چه را در دژ بود ، تصاحب نمودند . [20]

همچنین در نقلی مربوط به بعد از خلافت عثمان در زمان معاویه ، آمده است :

حسین علیه السلام بر معاویه وارد شد و به عنوان رزمنده در سپاهی که فرماندهش یزید بن معاویه بود ، عازم قسطنطنیه گردید . [21]

لیکن در موضوع شرکت جستن امام حسین علیه السلام در این نبردها ، به چند نکته باید توجّه کرد :

الف ـ اگر چنین اتّفاقی افتاده بود ، جزئیات شرکت کردن امام علیه السلام در این جنگ ها ثبت می شد ؛ چرا که آنان با توجّه به موقعیت سیاسی ـ اجتماعی شان ، قطعا به عنوان یک سرباز ساده ، در جنگ ، شرکت نمی کردند .

ب ـ پذیرفتن فرماندهی افرادی مانند عبد اللّه بن ابی سَرْح و یزید از سوی امام حسین علیه السلام ، بسیار بعید است.

ج ـ در احادیث اهل بیت علیهم السلام در طول دو قرن ، هیچ اشاره ای به این حضور ، نشده است .

بنا بر این ، هرچند حضور امام حسین علیه السلام در جبهه برای دفاع از اسلام ، قابل توجیه است و نمی توان آن را صد در صد نفی کرد، لیکن قرائنی که اشاره کردیم ، بر خلاف آن، دلالت می کنند .

3 . دفاع از عثمان ، هنگامِ در محاصره بودنش

از جمله مطالبی که به صورت مکرّر در مصادر اهل سنّت [22] به ثبت رسیده، این است که امام علی علیه السلام هنگام محاصره شدن خانه عثمان ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را برای دفاع از خلیفه به آن جا فرستاد و آنها تا پایان واقعه در آن جا حضور داشتند و در حمله محاصره کنندگان ، آسیب دیدند.

گروهی از محقّقان شیعه ، این واقعه را مورد تردید قرار داده اند، مانند : سیدِ مرتضی، علّامه عبد الحسین امینی، باقر شریف قَرَشی و سید جعفر مرتضی عاملی و... . آنچه اینان را به تردید وا داشته ، ماهیت حکومت عثمان و سیره حکومتی او و مغایرت آن با مَنش و روش امام علی علیه السلام و نیز حضور صحابه در حادثه حمله به خانه عثمان است ، گذشته از آن که اسناد برخی از نقل ها ، به سعید بن ابی سعید مَقبُری منتهی می شود که رجالیان نامداری چون ابن شیبه، واقدی و ابن حبّان گفته اند: وی در چهار سال پایان عمر ، مشاعرش را از دست داد. [23] در ارتباط با این نقل ها ، به چند نکته باید توجّه کرد:

یک . نفی کلّی این واقعه با توجّه به کثرت نقل ها ، کار آسانی نیست و توجیه این رفتار از سوی امیر مؤمنان علیه السلام واضح است ؛ چرا که امام علیه السلام می خواسته با این کار ، به خاطر موضع مخالفی که نسبت به خلیفه داشت ، مورد اتّهام شرکت در قتل خلیفه قرار نگیرد و از سوی دیگر ، زمینه وقوع حوادث پرخطر را برای جامعه اسلامی از میان بردارد ؛ چرا که بهانه حوادث جَمَل، صِفّین و نهروان ، «خونخواهی خلیفه مسلمانان» بود.

دو . جزئیاتی که در برخی نقل ها آمده، مانند این که طلحه و زبیر ، فرزندانشان را برای حمایت از عثمان فرستادند یا این که امیر مؤمنان علیه السلام با امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، پس از بازگشت از خانه عثمان و کشته شدن خلیفه، تندی کرد ، به هیچ روی اعتبار ندارند. بطلان مطلب نخست ، بسیار واضح است ؛ چرا که به اتّفاق مصادر معتبر تاریخی ، طلحه و زبیر و عایشه ، از سرسخت ترین دشمنان خلیفه بودند.

بطلان مطلب دوم نیز از آن روست که با توجّه به معصوم بودن امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، جایی برای سستی در انجام وظایف نیست تا از سوی پدر ، مورد خشم قرار گیرند، گذشته از آن که امام علی علیه السلام بارها فرمود: «کشته شدن عثمان ، نه مرا شادمان می سازد و نه اندوهگین می کند» . [24]

سه . موضع امام علی علیه السلام در دفاع از خلیفه ، هیچ گاه به معنای تأیید مشروعیت حکومت خلیفه و عملکرد او در حکومتداری نیست ؛ چرا که امام علی علیه السلام بارها در دوران خلافت وی ، به تصریح و اشاره ، این تخلّفات را گوشزد نمود . [25] در پایان ، یادآور می شویم که به جهت انزوای اهل بیت علیهم السلام و از جمله امام حسین علیه السلام ، اخبار اندکی از این دوران ، به ثبت رسیده است .

امام حسین علیه السلام در دوران خلافت پدر(35 ـ 40 ق)

امام حسین علیه السلام عمر خود را تا سنّ 36 سالگی ، به همراه پدرش امیر مؤمنان علیه السلام گذراند که پنج سال آخر آن ، با دوران حکومت ایشان مصادف بود .

از نخستین لحظه های بیعت مردم با امام علی علیه السلام تا هنگام شهادت ایشان ، امام حسین علیه السلام به عنوان بازوی توانای پدر و سربازی فرمانبر در تمام صحنه ها حضور داشت :

ـ در آغاز بیعت ، به فرمان پدر بر منبر نشست و برای مردم ، خطبه خواند و در ضمن خطبه اش ، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل کرد:

سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ یقولُ: «إنَّ عَلِیا هُوَ مَدینَةُ هُدًی ؛ فَمَن دَخَلَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَک». [26] از جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : «علی ، شهر هدایت است . هر کس وارد آن شود ، نجات یافته است و هر کس از آن باز بماند ، نابود شده است» .

ـ در نبرد جمل ، به همراه برادرانش امام حسن علیه السلام و محمّد حنفیه حضور داشت و فرمانده میسره (جناح چپ) لشکر بود . [27]

ـ در نبرد صفّین ، پیش از شروع نبرد ، برای کوفیان ، خطبه خواند و به هنگام نبرد ، در کنار برادرش امام حسن علیه السلام ، فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت . [28]

ـ در جنگی که به خاطر شهادت امیر مؤمنان علیه السلام ناتمام ماند ، فرماندهی ده هزار نیرو را برعهده داشت. [29]

ـ در اجرای حدود الهی ، به همراه پدر و برادر ، شرکت می جست . حادثه سنگسار کردن مردی که به زنا اعتراف کرد ، در تاریخ به ثبت رسیده است. [30]

ـ پس از شهادت پدر ، تا زنده بود ، از سوی ایشان زکات فطره [31] پرداخت می کرد. [32]

امام علی علیه السلام در دوران حکومتداری اش ، اعتنا و اهتمام ویژه به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام داشت:

ـ در جنگ ها از آنان بسیار مراقبت می کرد ، تا آن جا که:

برخی به محمّد بن حنفیه گفتند: پدرت را چه می شود که تو را در صحنه هایی وارد می کند که حسن و حسین را وارد آنها نمی کند ؟ گفت : برای این که آن دو ، گونه های پدرم هستند و من دستش هستم و گونه هایش را با دستش محافظت می کند . [33]

ـ برای سلامت آنان دعا می کرد :

اللّهُمَّ احفَظ حَسَنا وحُسَینا ، ولا تُمَکن فَجَرَةَ قُرَیشٍ مِنهُما ما دُمتُ حَیا . [34] خداوندا! حسن و حسین را نگه دار و نابه کاران قریش را تا زمانی که من زنده ام ، بر آنان چیره مکن .

ـ سفارش امام حسین علیه السلام را به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرمود:

وأمّا أخوک الحُسَینُ فَهُوَ ابنُ اُمِّک ولا أزیدُ [35] الوَصاةَ بِذلِک ، وَاللّهُ الخَلیفَةُ عَلَیکم. [36] برادرت حسین ، پسر مادر توست و بیش از این در این زمینه سفارش نمی کنم ، خداوند خلیفه بر شماست .

پس از ضربت خوردن ، وصیتی به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نمود که معروف است و در نهج البلاغه نیز نقل شده است:

اُوصیکما بِتَقوَی اللّهِ ، وألّا تَبغِیا الدُّنیا... . [37] شما دو تن را سفارش می کنم به پروا کردن از خدا و این که در پی دنیا نباشید .

و نیز سفارشی ویژه ، طولانی و جالب به امام حسین علیه السلام دارد:

یا بُنَی ، اُوصیک بِتَقوَی اللّهِ فِی الغِنی وَالفَقرِ، وکلِمَةِ الحَقِّ فِی الرِّضی وَالغَضَبِ، وَالقَصدِ فِی الغِنی وَالفَقرِ، وبِالعَدلِ عَلَی الصَّدیقِ وَالعَدُوِّ، وَبِالعَمَلِ فِی النَّشاطِ وَالکسَلِ، وَالرِّضی عَنِ اللّهِ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ... . [38] پسرم! تو را سفارش می کنم به پَروامندی از خدا در حال دارایی و ناداری ، و گفتن سخن حق در حال خشنودی و خشم ، و میانه روی در حال توانگری و درویشی ، و دادگری بر دوست و دشمن ، و عدالت ورزی در سرحالی و بی حالی ، و خشنودی از خدا در سختی و آسایش .

 


[1] ر . ک : ص253 جایگاهش نزد خلیفه .

[2] ر . ک : ص 357 ح 663 .

[3] البدایة و النهایة : ج 8 ص 36 و 150 .

[4] ر . ک : تاریخ الطبری : ج 3 ص 420 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 186 و 274 .

[5] ر . ک : ص 339 ح 647 .

[6] ر . ک : ص 339 (مناقشه با ابوبکر که بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله بود) .

[7] ر. ک: ص 337 ح 645.

[8] ر. ک: ص 337 ح 646.

[9] ر . ک : المعجم الکبیر : ج 1 ص 70 ش 73 ، الطبقات الکبری : ج 3 ص 274، تاریخ الطبری: ج 4 ص 194 .

[10] ر .ک : ص 349 (مناقشه با عمر که بر منبر پیامبر صلی الله علیه و آله بود) .

[11] ر. ک: ص 355 ح 661 .

[12] ر . ک : ص 357 ح 664 .

[13] ر . ک : المعجم الکبیر : ج1 ص78 ش107 ، تاریخ الطبری : ج4 ص193 و 415 ، اُسد الغابة : ج3 ص585 .

[14] ربذه از روستاهای مدینه با فاصله سه روز راه تا مدینه است . قبر ابو ذر غفاری ، در این روستاست (معجم البلدان : ج 3 ص 24) . نیز ، ر . ک : نقشه شماره 3 در پایان جلد 5 .

[15] ر . ک : ص 367 ح 672 .

[16] بَرقه، سرزمینی در شمال لیبی امروزی است که شهرهای بِنْ غازی و طرابلس در آن قرار دارند (ر. ک: جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی: ج 2 ص 233).

[17] تاریخ ابن خلدون (العبر) : ج 2 ص 573 .

[18] قومِس (معرّب کومش) ، سرزمینی است پهناور و شامل شهرها و درّه ها و کشتزارها که در دامنه ف جنوبی کوهستان مازندران قرار دارد و شهر مشهورش دامغان است (معجم البلدان : ج 4 ص 414) .

[19] طمیسه (گُمیشان) ، شهرکی است در دشت مازندران و فاصله آن تا ساری ، شش فرسنگ است (معجم البلدان : ج 4 ص 41) .

[20] تاریخ الطبری : ج 4 ص 269 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 248 ، البدایة والنهایة : ج 7 ص 154 ، تاریخ ابن خلدون : ج 2 ص 582 همگی تقریبا با همان الفاظ .

[21] تاریخ دمشق : ج 14 ص 111 ، بغیة الطلب فی تاریخ حلب : ج 8 ص 2562 ، البدایة والنهایة : ج 8 ص 151 .

[22] تاریخ المدینة : ج 4 ص 1304 ، تاریخ دمشق : ج 39 ص 418 ، الإمامة و السیاسة : ج 1 ص 59 . نیز ، ر . ک : همین دانش نامه : ص 369 (فصل سوم / گزارش های جلوگیری امام علیه السلام از قتل عثمان) و دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 3 ص 261 ـ 273.

[23] ر . ک : الشافی فی الإمامة : ج4 ص242 ، الغدیر : ج 9 ص 238 ، حیاة الإمام الحسن بن علی علیهماالسلام ، قَرَشی : ف ج 1 ص 279 ، الحیاة السیاسیة للإمام الحسن علیه السلام ، ص140. نیز، ر.ک: شرح نهج البلاغة ، ابن ابی الحدید : ج 3 ص 8 .

[24] ر . ک : الغدیر : ج 9 ص 69 .

[25] در این باره، ر. ک: دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 14 ص 239 ـ 242.

[26] ر . ک : ص 374 ح 677 .

[27] ر . ک : ص 375 (فصل چهارم / نقش امام علیه السلام در جنگ جمل) .

[28] ر . ک : ص 383 (نقش امام علیه السلام در جنگ صفّین) .

[29] ر . ک : ص 395 (نقش امام علیه السلام در جنگی که به دلیل شهادت پدرش نا تمام ماند) .

[30] ر . ک : ص 401 (اجرای حد در کنار پدر و برادر) .

[31] پرداخت زکات فطره از طرف مردگان به عنوان صدقه ، کاری مستحب است.

[32] ر . ک : ص 419 (پرداخت فطریه از سوی حسن و حسین علیهماالسلام به نیت پدر) .

[33] ر . ک : ص 399 ح 703 .

[34] ر . ک : ص 400 ح 705 .

[35] فی بحار الأنوار : ج 42 ص 203 و ج 78 ص 99 «اُرید» بدل «أزید» .

[36] ر . ک : ص 404 ح 707 .

[37] ر . ک : ص 404 ح 708 .

[38] ر . ک : ص 408 ح 710 .

منبع: دانشنامه امام حسین(ع)، ج 2، ص 324-335

  • گروه خبری : موسسه,پژوهشگاه
  • کد خبر : 1073
کلمات کلیدی
مدیر سایت
خبرنگار

مدیر سایت